کد مطلب:276841 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:191

نکته دیگر
نكته ی دیگر كه در اینجا در رابطه با انقراض سلطنت بنی عباس باید تذكر دهیم این است كه:

دربعضی از روایات وارد شده كه بنی عباس به حرف «ع» افتتاح، و به حرف «ع» هم ختم می شوند. یعنی: نخستین كسی كه از بنی عباس به خلافت می رسد نامش «عبدالله» و آخرین كسی هم كه حكومت بنی عباس بدو ختم می شود، نامش «عبدالله» خواهد بود.

در این رابطه مرحوم سید بن طاووس علیه الرحمه، در كتاب «الملاحم و الفتن» در روایتی از كعب الاحبار، چنین می نویسد:

«عن كعب، قال: اذا ملك رجل من بنی العباس یقال له عبدالله و هو ذو العین الاخر منهم، بها افتتحوا و بها یختمون، فهو مفتاح البلاء، و سیف الفتاء [1] .

موقعی كه مردی از بنی عباس به حكومت رسید كه به او «عبدالله» می گویند، و او آخرین نفر آنهاست كه اولین حرف اسم او «ع» است زیرا: بنی عباس، به حرف



[ صفحه 98]



«ع» افتتاح و به حرف «ع» هم ختم می شوند، او كلید بلا و شمیر هلاكت است.

یعنی: او كشته می شود، و با كشته شدن وی بلاها و گرفتاریها آغاز می شود.

به موجب این روایت، با توجه به توضیحاتی كه پیرامون حدیث امام صادق علیه السلام راجع به «جسر كوفه» آوردیم، همچنین روایاتی كه ساخته شدن جسر كوفه را یكی از علائم نزدیك به ظهور دانسته، و در اكثر آنها به ساخته شدن یك «پل» به روی شط كوفه تصریح شده است، [2] چنین به نظر می رسد كه منظور از زوال فرمانروائی بنی عباس در حدیث امام صادق علیه السلام، زوال سلطنت بنی عباس است نه زوال خلافت.

زیرا: اگر منظور از زوال فرمانروائی بنی عباس، زوال خلافت آنها باشد، كه این امر مدتی است واقع شده و سالیان درازی است كه دوران خلافت آنها سپری گشته است. و چه آنكه اولین خلیفه ی عباسی «عبدالله سفاح» و آخرین آنها «عبدالله مستعصم» بود كه طومار زندگی او بوسیله ی «هلاكوخان مغول» در سال 656 هجری در هم پیچیده شد.

و با مرگ او بساط خلافت بنی عباس نیز برچیده شد و با این كه چندین قرن از وقوع این ماجرا گذشته است هنوز كه هنوز است ولی مطلق خداوند (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در پشت پرده ی غیبت می باشد، و از ظهور مبارك حضرتش خبری نیست.

بنابراین، طبق توضیحات مزبور، اگر نویسنده اشتباه نكرده باشد، شاید بتوان گفت: مراد از آخرین نفر بنی عباس كه اولین حرف اسم او حرف «ع» است، و مدت فرمانروائی او در عراق تا بناء «جسر كوفه» در عراق، بیشتر نخواهد بود، مردی بنام «عبدالله» و یا «عبدالاله» باشد كه وی در دوران حكومت رژیم سلطنتی در عراق در زمان ملك فیصل دوم (پادشاه جوان عراق)، ولیعهد این كشور بود، و در كودتائی كه به كارگردانی «عبدالكریم قاسم» علیه رژیم سلطنتی، درسال 1958 میلادی صورت گرفت، او و همه ی خاندان سلطنتی عراق به قتل رسیدند. [3] .



[ صفحه 99]




[1] الملاحم و الفتن، باب 40 ص 37 طبع منشورات الرضي.

[2] به كتاب بحارالانوار ج 52 ص 274 الزام الناصب ج 2 ص 154 و فلاح السائل چاپ اول ص 200 مراجعه فرمائيد.

[3] مشروح اين جريان در بخش دوم، تحت عنوان: وقوع حوادث فوق العاده در عراق، بيان شده است.